یادداشت جهان بین:
محمود احمدی نژاد را باید نخستین رییس جمهوری پس از انقلاب اسلامی دانست که تلاش کرد تا غول بورکراسی دست و پاگیر ایرانی را در عمل کوچک کند.
وی که در ابتدای تصدی گری ریاست جمهوری اش خود را بدون حزب و خدمتگذار مردم می دانست برای اثبات شعار انتخاباتی و صداقتش در یک اقدام انقلابی به تمامی استان های کشور سفر کرده و پروژه ای را در دولت به راه انداخت که به «سفرهای استانی» موسوم شد.
احمدی نژاد تلاش کرد در سفر به استان های مختلف کشور به صورت رودررو با مردم گفتگو کند و از نزدیک با مشکلات بخش های مختلف کشور آشنا شود و همانجا تصمیمات لازم را اتخاذ کند.امری که در وادی امر سبب محبوبیت بیش از اندازه وی شد.
این سفرهای استانی به روال جاری اش در حال پیگیری بود تا اینکه در سال آخر دولت اول احمدی نژاد، کم کم رنگ و بوی انتخاباتی گرفت و محمود احمدی نژاد علاوه بر اینکه این سفر ها را به تریبون انتخاباتی اش تبدیل کرد،از فرصت های استانی در جوابگویی به منتقدان داخلی و مخالفان خارجی اش نیز استفاده می کرد.احمدی نژاد پس از پیروزی در انتخابات 88دوباره تلاش کرد تا سفرهای استانی اش را ادامه دهد،با این تفاوت که سفرهای استانی دیگر رنگ و بوی سیاسی داشت و در آن نقش مردم کم و کمرنگ تر می شد.
در کنار این ها سفرهای استانی و مصوباتش به دلیل هیجانی و احساسی بودن سفرهای ابتدایی، آن قدر زیاد شده بود که مشکل بزرگی به وجود آمد به عنوان«طرح های نیمه تمام».طرح های نیمه تمام دوباره کاری بود که علاوه بر اینکه سبب اخلال در سفرهای استانی جدید می شد،وقت و هزینه مجددی را روی دست دولت می گذاشت.
ضمن اینکه دولت دیگر آن انرژی اولیه را نداشت و تلاش می کرد تا به نوعی از پاسخ گویی به طرح های نیمه تمام و شعارهایی که داده بود طفره برود.دولت دوم احمدی نژاد دیگر آن دولت «خدمتگزار»اول نبود و بلکه به دولتی سیاسی تبدیل شده بود که وقت وانرژی اش صرف مقابله با انتقادات داخلی و خارجی می شد.کار به جایی رسید که دیگر سفرهای استانی دغدغه اصلی دولت محسوب نمی شد و این سفرها در اولویت های سوم و یا چهارم دولت قرار گرفت.
احمدی نژاد خواسته یا ناخواسته وارد بازی شده بود که خود بانی اش بود و تنها کسی هم که بیشترین ضرر را می کرد خود دولت بود.دولت دوم احمدی نژاد که می خواست یک شبه مشکلات ملتی با تمدن کهن که اکثرشان مشکلاتی تاریخی و باقی مانده از گذشتگان بود را درمان کند در پاردوکسی خانمان سوز گرفتار شد.
وی در ابتدا با اقداماتی شتابزده تلاش کرد تا ساختارهای جامعه را دگرگون کند اما نه با برنامه ریزی بلند مدت و بلکه با رفع مشکلات مقطعی و مسکن وار.وی که به ساختارهای فرسوده (مثبت یا منفی) شوک وارد کرده بود به یکباره با هجمه ای از مشکلات اقتصادی،سیاسی و اجتماعی مواجه شد که جمع کردنش و نتیجه گیری از آن از توان چند دولت هم خارج بود چه برسد به یک دولت زخمی، خسته و فاقد انرژی کافی برای ادامه راه. نکته مهم اما در زمانی رخ داد که احمدی نژاد که خود می دانست چه بازی را شروع کرده است به جای اینکه دست کمک به سوی مردم وکارشناسان خبره دراز کند، برای اثبات توانایی های دولتش، اقدامات شتابزده گذشته را تنها برای خالی نکردن صحنه بازی با رقبا با تصمیمات شتابزده و صرف کور جدیدی همراه کرد.
اقداماتی که روز به روز دولت را ضعیف تر می کرد اما رییس دولت از دولتی قدرتمند سخن می گفت که دستاوردهایش با تمامی دولت های تاریخ ایران برابری می کرد.احمدی نژاد نه قادر بود مصوبات استانی که تعداشان سربه فلک می رسید را به نتیجه برساند و نه به دلیل بالا بردن توقعات مردم توانایی سامان دادن به اوضاعی بود که با شعارهای خود به وجود آورده بود.
دولت خواسته یا ناخواسته به توهم «خدمتگزاری» دچار شده بود.توهمی که روز به روز مخالفان جدیدی پیدا می کرد.از مراجع عظام قم،کارشناسان اقتصادی و نمایندگان مجلس گرفته تا ائمه جمعه سراسر کشور کم کم به صف منتقدان دولت آقای خدمتگزار پیوستند.منتقدانی که هر کدام از سر دلسوزی نکاتی را گوشزد می کردند و دولتی ها آنها را به فشار بر دولت تعبیر می کردند.کار به جایی رسید که یک دولت فعال به دولتی فرسوده و محتاط تبدیل شد و به جای تلاش برای رفع مشکلات،خود روزبه روز سبب مشکلات جدیدی می شد.در کنار این ها اما برخی از اقدامات دولت از جمله هدفمندی یارانه ها وقت و انرژی دولت را به شدت معطوف به خود کرد و دولت کم و کمتر به سفرهای استانی بها می داد.
همین هدفمندی یارانه اما بسیاری از رشته های دولت نهم و دهم را در نقاط مختلف کشور پنبه کرد.چرا که مردم از زیر فشارهای ناشی از هدفمندی ها خدمات دولت رافراموش کرده و به منتقدان دولت پیوستند.با تمام این اوصاف سفرهای استانی که شتابزده و بدون تأمل و برنامه ریزی بلند مدت آغاز شده بود ره به جایی نبرد و به جز سایه روشنی از خدمت گذاری به بالا بردن توقعات مردم دامن زد.
ساحا اصفهانی